اسفنـــدگی

اسفندگی آموز اگر طالب عشقی...

اسفنـــدگی

اسفندگی آموز اگر طالب عشقی...

اسفنـــدگی

ابری که باشد،
گویی که نه یخ ها خیال آب شدن دارند،
نه هوا خیال گرم شدن،
انگار نه انگار
که آفتابی هم هست.

شب که برسد،
بی آفتابی می زند پس کله آدم،
تاریکی، ندیدن و اشباح غوغا می کنند،

تازه می‌دانی هوای ابری صد شرف دارد به شب،
و تازه می‌فهمی که هوای ابری هم آفتاب دارد.

سپیده که بزند.
نه یخ می ماند،
نه شب،
و نه اشباح.
انگار نه انگار...
که همین دیروز
آفتاب در پشت ابر بوده

نویسندگان

فریاااااد

يكشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۴ ق.ظ

روز حساب را دارم توی رگ هایم لوکوسیت به لوکوسیت استشمام می کنم... همانجا از من پی توشه و آذوقه میگیرند و من هیچ چیزی ندارم... درست مثل چند روز پیش که داشتم رام تبلت را کرم آلود می کردم که یکهو emmc clear را به امید confirmبرای فرمت کلیک کردم... اما من سوال are u sure... خواستم... او نپرسید... به همین راحتی ... ۱۰ گیگابایت فایل (یعنی 10240مگابایت!) پرید! در این روزگار بی وقتی و درگیری درسی از آقای دکتر Fone برای ریکاوری کمک گرفتم. از دستش بر نیامد. یکی دیگر از اعصاب خردکنی های این اندروید ۴وخرده ای این است که ums یا همان دسترسی کامل حافظه به کامپیوتر نمی دهد تا مثل بچه آدم بتوان با برنامه ای مثل Recover my files آنرا ریکاوری کرد. با کلی بدبختی و این آنور یک نسخه مجازی از درایو تبلت گرفتم و بعد از اینکه درست ۹ساعت کامپیوتر خودش را کشت... هیچی به هیچی...

همه عکسها، فیلم ها، متن ها، برنامه ها و کلی فایل دیگر.... پرررررر. هیچ چیز مثل عکس های مشهد رفتنش توی دلم جا باز نکرد. بکاپ گرفتن ازشان مثل توبه جوان در پیری بودند... هیچ وقت بخاطر تنبلی اینجانب محقق نشد...

چند روزی گذشت... یکهو توی کامپیوتر با فیلمی مواجه شدم که یادم نبود کپی کرده ام روی هارد. فیلم حرم امام رضا علیه السلام... به رسم معمول هنگام عکس گرفتن، فیلم برداری را هم فعال کرده بودم تا پشت صحنه ی عکس ها را هم داشته باشم. این فیلم همان پشت صحنه بود که عکس ها را توی دلش داشت... عکس های راه و سایر روزها رفته بودند اما این فیلم تقریبا بیشتر عکس ها را توی خودش داشت.... کمی زخمم التیام پیدا کرد

چند روز گذشت... فلش را انداختم توی کامپیوتر... نشناخت... جلو. عقب. فلش دیگر... نشناخت که نشناخت. گفتم از کهنگی ویندوز است. ویندوزی که یکسال می شد عوض نشده بود. و هاردی که یکسالی میشد همه چیز را مثل گونی می ریختم توش و فقط جزئی از نام فایل را حفظ میکردم تا بعد سرچ کنم. 

گفتم ویندوز را عوض کنم نفسش باز شود. این اینجا کار خودش را بکند. من آانجا درسم را می خوانم. سی دی ویندوز و delو بوت و ریستارت و f8 و اینتر و اینتر... رسیدم به جایی که درایو ویندوز را باید انتخاب کنم... درایوی در کار نبود... یعنی چه؟ این سوالی بود که آناً از خودم پرسیدم. نوشته بود unlocated space! درست همان کلمه ای که روز قبلش روی یک لپتاپ خام بدون ویندوز بدون پارتیشن مواجه شدم ...  پارتیشنم! هاردم! زود همانجا کنسل کردم و امیدوارانه با دستهایی که بعد از هر فشار دکمه کفشان را به هم می چسباندند رفتم سراغ همان ویندوز کهنه تا بوت کنم... ERROR... زود با یک ویندوز لایو (بوت روی سی دی) بوت شدم و... با هارد سفید سفیدم مواجه شدم... آه... همه فایل هایم رفته بودن... نتیجه ده ساله استفاده از کامپیوترم در یک چشم به هم زدن.... پرررررر

نمی دانستم گریه کنم یا بخندم....

خندیدم. فاصله اتاق و حال را که چند بار رژه رفتم مادرم جویای حالم شد... ماجرا را گفتم... گفت: خب ریکاوری به درد این روزها میخورد دیگر... این تبلت نیست که نشود، برو ناامید نشو. بر میگردند.

برگشتند خیلی شان برگشتند. البته تلاشی برای قابل دانلود ها نکردم عکس ها برگشتند با فیلم ها... اما... همان پشت صحنه حرم به اضافه چند یادگار دستنوشته خودم که پی دی اف بودند... تابحال برنگشتند...

انگار این اتفاقات افتادند تا فانی بودن دلبستگی هایم را یادم دهند... مثل همه چیزهایی که توی قبر هم ریکاوری‌ نخواهند شد... و‌ مثل توبه هایی که برای پیری نگه داشته ام. و مثل چند ده گیگ فایل که تا بودند فکر میکردم‌مهمند وقتی رفتند فقط سه چهار گیگشان را مهم یافتم... 

همه این اتفاقات زمانی افتادند که برایم سوال شده بود‌ چطور میتوان فهمید که آیا در زمره «الذین ضل سعیهم فی الحیوة الدنیا» هستم یا نه...

  • ۹۴/۰۹/۰۸
  • محمد رنجبر دیلمقانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی