دلم، عمیق، برایت تنگ شده است...
باید ببینمت...
قرارمان هر جا که تو بگوئی...
هر وقت که تو بگویی. همین جمعه چطور است؟
بعله، همین جمعه منتظرت هستم، حتماً بیاییها!
آهان راستی! فقط یک چیزی!
من نمیآیم سر قرار... تو خودت بیا.
A اقتصاد مقاومتی ...
B اقتصاد مقاومتی؟؟؟
C اقتصاد مقاومتی؟؟
D اقتصاد مقاومتی؟
E بفرمایید اینم گزارش کار.
F اقتصاد مقاومتی!!
G اقتصاد مقاومتی!!!
H اقتصاد مقاومتی؟!؟!
I اقتصاد مقاومتی؟!
J اقتصاد مقاومتی!
A اقتصاد مبتنی بر مقاومت!!
K اقتصاد مقاومتی!
L اقتصاد مقاومتی!!؟؟
A اقتصاد مقاومتی...
M کسی E رو ندید؟ اون که چند وقت پیش اینورا بود.
N ولش کن بابا اقتصاد مقاومتی رو عشق است.
O آهاااان!!! یه میلیون تومن پوستر و پلاکارد گرافیکی در مورد اقتصاد مقاومتی!!
A ...
آقای فیلسوف منطق دان عالم، شب و روزش شده برهان آوردن برای خودش دال بر وجود خدا... علت و معلول، نظم.. استاد دانشگاه است، فلسفه تدریس میکند. برهانی در نظرش لنگ میزند... تردید میکند.و ناگهان. ایمانی از پرتگاه پرت میشود...
مش فاضل پیرمرد پینه دوز پینه بسته، توی دهی دوردست در حوال کویر لوت، شیعه دوازده امامی است. نه علیت میداند، نه برهان نظم، نه وحدت وجود اما...
نه علم به تعریف وحدت وجود و علیت چیزی بر یقینش می افزاید و نه عدم علم به آن چیزی از یقینش می کاهد.
مش فاضل ایمانش را در جایی به نام دل، توی سینه پشت دندهها میپرورد.