پرده اول
با خبر میشویم که به بهانه وجود واژه سانترفیوژ در پایان نامه یکی از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی سرزده از این دانشگاه بازرسی و نمونه برداری کرده اند. سرزده!
پرده دوم
مینشینیم و ساعت ها فکر میکنیم این اتفاق ذیل چه قراردادی میتواند رخ دهد. چه چیزی جز برجام میتواند به ذهنمان برسد؟ برجام را زیر و رو میکنیم. با کلیدواژه های Scientific centreو University میگردیم. تنها در بند 43 ضمیمه 1 از واژه «دانشگاه» سخن به میان آمده است که آن هم ربطی به بازرسی ندارد.
پرده سوم
از وقتی 1+5 شده 1+4 وقتی بندهایی را که در مورد آمریکا باشد را از برجام خط میزنیم فقط بندهای تعهدات ایران میماند. ظاهراً خروج آمریکا از برجام ضربِ یک صفر در هر آنچه قرار بود بگیریم بوده. اگر این بازرسی طبق برجام (اعم از روح و جان و جسم و...آن ) بوده باشد، الان که با خروج امریکا و بلاتکلیفی (گیریم موقت) برجام اروپایی، چه عقلی است که حکم کند در این هاگیر واگیر بازرس سرزده ببریم دانشگاه. اگر هم جزء متن برجام نیست بدتر.
پرده چهارم
بو بردهایم دانشگاه شهید بهشتی آماج بعدی است. قبل از حضورتان بگویید میوه بخریم، خدای ناکرده بد نباشد بازرس بین المللی کام شیرین نکرده از دانشگاهمان برود. لازم باشد دانشمندان دانشگاهمان را هم به صف کنیم شناسایی کنند، یک وقت اشتباه مردم عادی را ترور نکنند.
پرده آخر
هر چه می گردیم نه از متن برجام است نه از سبک زندگی اسلامی که به این ذلت افتاده ایم. از برجام تنها چیزی که میتواند حکم به چنین کاری کند نفس امارهی برجام است! و از سبک زندگی هر چه میگردیم در قرآن و سنت چنین افسار به دست دشمن دادنی نمییابیم. نکند برادرانمان از انجیل لوقا تبعیت می کنند که میگوید: اگر کسی بر یک گونۀ تو سیلی زند، گونۀ دیگر را نیز به جانب او بگردان. اگر کسی ردایت را از تو بستاند، پیراهنت را نیز از او دریغ مکن.[1]