اسفنـــدگی

اسفندگی آموز اگر طالب عشقی...

اسفنـــدگی

اسفندگی آموز اگر طالب عشقی...

اسفنـــدگی

ابری که باشد،
گویی که نه یخ ها خیال آب شدن دارند،
نه هوا خیال گرم شدن،
انگار نه انگار
که آفتابی هم هست.

شب که برسد،
بی آفتابی می زند پس کله آدم،
تاریکی، ندیدن و اشباح غوغا می کنند،

تازه می‌دانی هوای ابری صد شرف دارد به شب،
و تازه می‌فهمی که هوای ابری هم آفتاب دارد.

سپیده که بزند.
نه یخ می ماند،
نه شب،
و نه اشباح.
انگار نه انگار...
که همین دیروز
آفتاب در پشت ابر بوده

نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گرانی» ثبت شده است

۰۸
تیر

از 9 و 10 دی 1396 که کشور و از جمله تهران ملتهبِ شعار های حق و ناحقی بود که هر کدام در صدد هدفی بودند، 6-7 ماهی می‌گذرد. شاید یادتان باشد که در همین وبلاگ شرح باتون های در شُرُف خوردنم، گلوهای پاره شده ام را نوشتم. افتخار می‌کنم که حداقل به اندازه یکی دو روز هم شده، در حاشیه نبوده ام. اما...

یادم نرفته که جامعه ملتهب آن روزها، هرچند که التهاب آن حاصل امتداد منافق باشد، اما بر بستری اتفاق افتاده بود که واقعی بوده. ساده تر بگویم، همه مرگ بر دیکتاتور هایی که سر داده می شدند نه از گرانی بودند نه از دغدغه. از نفاق بودند و بی شعوری. اما یادم نرفته که شعارهای روز اول از گرانی بودند و از دغدغه. این را هم می دانم که شعار های بی شعوری همینطور اتفاقی نبوده اند. این را هم میدانم که همان شعار های از سر دغدغه هم طبق پازل بوده اند. اما... این را هم خوب می دانم دشمن هر چه نقشه بکشد، آن را بر بستری پایه ریزی می کند که «وجود دارد.»

جامعه ی آبستن، هرچند التهابش دشمنانه باشد، نطفه اش واقعیِ واقعی است. می شنویم که دوباره خیابان های تهران ملتهب شده اند. اگر پای رهبری را وسط بکشند، شده این دفعه زیر سردر چادر میزنیم و کتک میخوریم و نمی گذاریم به رهبری اهانت شود. اما قبول کنیم که مسئله امروز کشور، مسئله 88 نیست که هر که توی خیابان باشد خیالمان راحت باشد که بحثش ایدئولوژی غلط و ناقصی باشد که نتواند باخت کاندیدایش را بربتابد و بچگانه خیابان بریزد و خیال خام انقلاب در سر داشته باشد.

96 و 97، هر چند که بوسیله 88ـی ها اداره شود، روی دغدغه مردم عادی سوار است. این را خوب میدانیم که این مسائل اگر باب طبع رئیس جمهور محترم نباشند هم، دغدغه او نیستند.

مجلس مقصر تر است. قانون اساسی پر است از قانون هایی که فکر این روزها را کرده اند و الان دارند خاک می خورند. تا کی باید مردم چوب مصلحت اندیشی (و چه واژه خوشبینانه ای) قانون گزاران (گریزان) مجلس را بخورند و امثال من مقابل عده ای بایستند که تعدادی شان منافق اند و تعدادی واقعا «مردم». تا کِی باید استفاده از چنین قانون هایی را باید به اسم «توی زمین دشمن بازی کردن» تخطئه کرد.

یک نگاهی به مفاد عدم کفایت بنی صدر بیندازید و بی بخاری نمایندگان فعلی مجلس را به تماشا بنشینید.

  • محمد رنجبر دیلمقانی