اسفنـــدگی

اسفندگی آموز اگر طالب عشقی...

اسفنـــدگی

اسفندگی آموز اگر طالب عشقی...

اسفنـــدگی

ابری که باشد،
گویی که نه یخ ها خیال آب شدن دارند،
نه هوا خیال گرم شدن،
انگار نه انگار
که آفتابی هم هست.

شب که برسد،
بی آفتابی می زند پس کله آدم،
تاریکی، ندیدن و اشباح غوغا می کنند،

تازه می‌دانی هوای ابری صد شرف دارد به شب،
و تازه می‌فهمی که هوای ابری هم آفتاب دارد.

سپیده که بزند.
نه یخ می ماند،
نه شب،
و نه اشباح.
انگار نه انگار...
که همین دیروز
آفتاب در پشت ابر بوده

نویسندگان

غرّه

شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۸، ۱۱:۱۶ ب.ظ

  • ۹۸/۱۲/۰۳
  • محمد رنجبر دیلمقانی

نظرات  (۳)

  • مهرداد احمدنژاد
  • قربان شکل ماهت :)

    زود تر جم کن از تهران برو 

    سر راه الکل یادت نره بخری V:

    پاسخ:
    آره. عمه‌ت  به قربان. ببرم انتقال بدم به خانوادم... همین جا بمیرم که بهتر است. 
  • امید شمس آذر
  • بابا شما خوش به حالتونه حالا، اینجا سه شبه داریم فقط میترسیم که بلرزیم؛ زمین هم که از ترس ما داره به خودش میلرزه!

    پاسخ:
    :)))
  • محسن بیدار
  • قرنطیقه چطوره؟

    پاسخ:
    خوب :))) کلی فیلم دیدیم. 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی