اسفنـــدگی

اسفندگی آموز اگر طالب عشقی...

اسفنـــدگی

اسفندگی آموز اگر طالب عشقی...

اسفنـــدگی

ابری که باشد،
گویی که نه یخ ها خیال آب شدن دارند،
نه هوا خیال گرم شدن،
انگار نه انگار
که آفتابی هم هست.

شب که برسد،
بی آفتابی می زند پس کله آدم،
تاریکی، ندیدن و اشباح غوغا می کنند،

تازه می‌دانی هوای ابری صد شرف دارد به شب،
و تازه می‌فهمی که هوای ابری هم آفتاب دارد.

سپیده که بزند.
نه یخ می ماند،
نه شب،
و نه اشباح.
انگار نه انگار...
که همین دیروز
آفتاب در پشت ابر بوده

نویسندگان

۵ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

۲۳
آذر

با سه مطلب اسفندگی یعنی چه؟،  جهادی وار و شریفی سلام  در صدد شدم روحی تازه بدمم به اسفندگی. بخوانید تا اقداممان ارج نهاده شود! 

  • محمد رنجبر دیلمقانی
۲۳
آذر

یکی دو سال پیش تصمیم گرفتم از وبلاگ به دامنه مستقل مهاجرت کنم. کردم اما پروژه موفق نبود. برگشتم. اسم وبسایت را گذاشته بودم «اسفندگی» بعد از برگشت اسم اینجا را هم همان اسفندگی گذاشتم. بعضی ها تصور میکنند بخاطر ماه تولدم این اسم را گذاشته ام. خیر! معنی دارد. نوشته آنجا را کپی میکنم که بدانید اسفندگی یعنی چه؟


اسفندگی چیست؟ و اصلا اسفند چیست؟

اسفند چیست؟

اسفند، ماه گذار است. جزء بهار نیست، اصلا شاید جزء زمستان هم نباشد. اسفند یک خط مرزی است، یک خط مرزی کلفتِ  29 روزه. اسفند که برسد، زمستان گویی که رفته باشد؛ همه برای بهار اینورآنور می دوند.

اسفند، ماه دویدن است، ماهِ به بهار رسیدن است.

اسفند که برسد، همه ماهی قرمز می خرند، لباس عید می خرند، سبزه سبز می کنند، خانه می تکانند… تا برای رسیدن به بهار آماده باشند.

ماه جدایی از کهنگی و آماده شدن برای تازگی است… ماه انتظار است…ماهِ دوان دوان منتظر بهار ماندن است…

اسفند ماه من است.          ۲۳ بهمن ۱۳۹۴

 

اسفندگی چگونه است؟

اسفندانگی، یعنی شبیه اسفند زندگی کردن و اسفندگی یعنی خود اسفند بودن… پویا، گذرا، در انتظار بهار

  • محمد رنجبر دیلمقانی
۲۳
آذر

زندگی جهادی اقتضائات خودش را دارد. آنانی که انتخاب می کنند جهادی زندگی کنند ناچار سبک زندگی خاصی را به جان می خرند که با آنچه در جامعه جریان دارد زاویه دارد. از گویش و پوشش و روش گرفته تا انتخاب شغل و رشته و همسر. سختی همیشه هست. مخصوصا برای آنانی که انتخاب می کنند اینگونه زندگی کنند. بلاشک محک جدایی آنان که جهادی انتخاب میکنند تا زندگی کنند با آنان که رفاه توپیِ چرخ زندگی شان است این نیست که کدام یک سلام می دهد، کدام یکی نماز می خواند. که این ها باید در جهادی باشد و مخصوص جهادی نیست... جداساز جهادی از غیر، در بزنگاه است. آنجاست که مردم و عرف و زمانه هم در مقابلت قد علم میکنند. آنجاست که باید بمانی و بایستی و انتخاب کنی.

ان شا الله.

  • محمد رنجبر دیلمقانی
۲۳
آذر

از حدود 1 ماه پیش تصمیمی به بزرگی عمرم گرفته ام که اگر عملی شود، خیلی از مشکلاتم حل می شود. فاز زندگی ام دارد عوض می شود. میخواهم دور شماره ی چهارَم پشت بند ببندم. زمان حائل من و این تصمیم است. بیشتر مکان. منتظرم سلماس بروم و با مادرم در میان بگذارم. هیچ ایده ای از واکنشش ندارم.

بعضی شب ها قرار ندارم. غذایم از 3 وعده به 1 وعده تقلیل یافته. همان یک وعده هم کلی تحلیل یافته. مطمئنم که می توانم. اما اینکه چگونه و چه بگویم ذهنم را مشغول کرده. نه درست حسابی کلاس می روم. نه درست حسابی درس میخوانم. مقالات را ول کرده ام و الخ.

کلی کمبود مادی و معنوی توی زندگی ام موج می زند اما من تصمیمم را گرفته ام... چرا که برگه تضمین توی دستم دلم را آرام میکند.  یُغنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ . به آب قسم تصمیمم را گرفته ام. 


عشق؛ آنجا اثبات می شود که روی کاغذ هم بیاید. و من می توانم. مطمئنم که میتوانم.

  • محمد رنجبر دیلمقانی
۰۷
آذر

چند سالی است که حتی نیمروها هم عطر خود را از دست داده اند.

  • محمد رنجبر دیلمقانی