اسفنـــدگی

اسفندگی آموز اگر طالب عشقی...

اسفنـــدگی

اسفندگی آموز اگر طالب عشقی...

اسفنـــدگی

ابری که باشد،
گویی که نه یخ ها خیال آب شدن دارند،
نه هوا خیال گرم شدن،
انگار نه انگار
که آفتابی هم هست.

شب که برسد،
بی آفتابی می زند پس کله آدم،
تاریکی، ندیدن و اشباح غوغا می کنند،

تازه می‌دانی هوای ابری صد شرف دارد به شب،
و تازه می‌فهمی که هوای ابری هم آفتاب دارد.

سپیده که بزند.
نه یخ می ماند،
نه شب،
و نه اشباح.
انگار نه انگار...
که همین دیروز
آفتاب در پشت ابر بوده

نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پول حرام» ثبت شده است

۰۵
ارديبهشت

بچه تر که بودم وقتی توی رساله مراجع می دیدم نوشته پخش یک موسیقی از صدا و سیما ملاک شرعی بودن آن نیست، در دلم می گفتم، خب مملکت اسلامی است، صدا و سیمایش هم اسلامی است، چرا سر نخ به این سر راستی را مراجع از مردم می گیرند.

زمان گذشت و صدا و سیما که به تبع گرم شدنش لایه لایه لباس هایش را کند و مسئولانش یا استحاله شدند و یا خود واقعی شان را نشان دادند دیدیم نه مراجع مثل اینکه دوراندیشانه چنین سرنخی را از دست مردم می ربوده اند.

روی سخنم نه با صدا و سیماست نه با مراجع. البته باید با این ها بود. اما دروغ چرا، بی خیالشان شده ام. 

یادم نمی آید از کِی، بگوییم 3 ماه. 3 ماه است که «برنده باش» روی آنتن می رود. نه این را اینجا نگه دارید. قبلش یک چیز دیگر بگویم. یک پانل اعلانات در یک مدرسه 3 کلاسه فرض کنید. حال یک عکس مثلا طبیعت فرض کنید. حال بروید با مدیر مدرسه صحبت کنید که اجازه بدهد آن طبیعت را بچسبانید در پانل. در سلسله مراتبی 7 مرتبه ای 8 نامه خواهید چرخاند تا محتوای عکس را تایید کنند و اجازه دهند آن را بچسبانید آن جا. طی چنین سلسله مراتب و فیلتر هایی، لابد، پروپوزال یک برنامه تسلیم مقام محترم صدا و سیمای جمهوری اسلامی می شود و برنامه ای به نام «برنده باش» تصویب میشود. 

مرحبا به فیلتر ها و فیلترچی ها

 

3 ماه است برنامه روی آنتن است (عددی فرضی! و البته تقریبی).

یک مسلمانی پیدا می شود یک نامه میزند به دفتر آیت الله مکارم شیرازی. صراحتا اعلام میشود که «برنده باش» قمار است. سوال اینجاست؛ مرجع محترم، آیا بیت شما تلویزیون ندارد که تا بحال منتظر نامه مردم بودید تا بگویید برنده باش قمار است؟ وقت ندارید تلویزیون ببینید؟ افرادی در مجاورتتان نیستند که کارشان رصد و گزارش دهی در مورد جامعه به شما باشد؟

مرحبا به مراجع

 

روابط عمومی محترم صدا و سیما جمهوری اسلامی ایران، در یک جمله طلایی نه سیخ را می سوزاند نه کباب را. نمی گوید ما به حرف مراجع گوش نمی دهیم، میگوید سوالِ سوال کننده ناقص بوده و جوری پرسیده که ماجرا غلط جلوه کرده به مرجع. اصلا بگذارید خودش با جملات خودش بگوید: «فرض مطرح‌شده در سوال استفتا کامل نیست و طبیعتاً فرض ناکامل، جایگاه سوال را مخدوش می‌سازد». زِر می زند. یک سرچ ساده بزنید متن نامه را ببینید. اگر یک نقصی دیدید اسم مرا بگذارید «عبدالعلی علی‌عسکری»

مرحبا به روابط عمومی

 

40 سال است از انقلاب می گذرد. پوستمان را از پول های کثیف حاصل از اقتصاد شاهنشاهی بچسبانیم به استخوانمان و دوباره از اقتصادِ بعدِ انقلابی فربه شویم... عبس است. هر چیزی از نظام غیر اسلامی این مملکت پاک شود، اقتصادش هنوز همان اقتصاد کثیف است.

مگرنه اینست که شکم های پر شده از حرام... بگذریم؛ بعضی جمله ها را باید ناتمام گذاشت.

  • محمد رنجبر دیلمقانی
۲۴
بهمن

مسخره است اگر بگویم این روزهایی که خیال رفتن زده است به سرم بهانه هایی که همیشه برایم واهی بودند هم میکوبند توی سرم تا مصمم ترم کنند... ولی واقعی است این مسخره.

آقای ایکسی که چهره اش را نمیشناسم و فقط اسمش را میدانم ده دقیقه مانده به یک (که 12 تا یک وقت نهارشان است!) دیده ام و می گویم با آقای ایکس کار دارم؛ هم ناهارش را کوفت کرده است، هم بیکار است هم دارد مثل سگ ولگرد پرسه میزند... اما میگوید بعد از یک بیا...

بعد از یک میروم... به جای اینکه در دفتر کارش باشد، آستین ها را بالا زده دارد در حیاط خوابگاه ماشین دوستش را تعمیر میکند و دست آخر هم بعد از تمام شدن، با اینکه هنوز وقت اداری تمام نشده می گوید شنبه بیا...

بحث این نیست که خارج بهتر است. ندیده ام و نمی دانم ایکس هایش الاغ تر از این الاغ هستند یا نه. اما کسی که روی میخ نشسته به خیال اینکه جاهای دیگر هم نکند میخ کاشته باشند، روی میخ نشسته باقی نمی ماند. برمیخیزد. 

نه مغزیم نه رفتن دانشجو حتی اگر مغز باشد فرار مغزهاست. برنگردد، چرا! این روزها که دارم سایتهایشان را چک میکنم یک بخش دارند به اسم «تحصیل در خارج» خارجِ خودشان! یعنی تمهیداتی می اندیشند که دانشجوهایشان برود خارج از کشورشان درس بخواند.

اصلا به قول (مضمون) رضا امیرخانی اگر علممان بومی باشد چه فرقی دارد فیزیک دانشمندمان کجا باشد. کدام حوزه علمیه ای در قم از این ترسیده که طلبه اش در نیویورک تبلیغ کند؟! 

تهران، شریف، بهشتی، امیرکبیر شده اند کالج های برون مرزی دانشگاه های غرب و اینجا برای اینکه اتاق خوابگاهت را اوکی کنی مجبوری پاچه خواری یک الاغی را بکنی که معلوم نیست از کدام جهنمی دخول کرده در دانشگاه و معلوم نیست کدام خدا را مرید است. لعنت الله علیه.

در به در دنبال بهانه ای برای ماندنی و الاغ ها جفتکشان توی حلقت است.

  • محمد رنجبر دیلمقانی