من هیچ وقت هیئتی نبوده ام. همین 3-4 باری که در عمرم هیئت رفته ام بخاطر این بوده که میزبان هیئت هفتگی فامیل و آشنایمان بوده و بخاطر او رفته ام هیئت. اصلا همه دلمردگی های این روزهایم شاید برای اشک هایی است که در هیئت نریخته ام. اصلا شاید اگر کمی جرئت داشته باشم می گویم همه دلمردگی ها و هم و غم های عمرم بخاطر اشک هایی است که برای حسین نریخته ام.
به جبران همه هیئت هایی که نرفته ام و اشک هایی که در مجلس ابا عبدالله (علیه السلام) نریخته ام، علاوه بر تلاش هایم برای رفتن به مجالس امام حسین علیه السلام، گوشهای از خانه آینده ام را سیاهپوش میکنم و هر وقت دلم گرفت هندزفری می گذارم و شاید نوحه بس کن رباب حسین سیب گوش می کنم و شاید هم هندزفری را در میآورم و با فائزه گریه به گریه میشویم، دلمان باز شود و زندگی مان رنگ بگیرد.
می گویند دلمان گرفت از بس 365 روزِ سال وفات است و نوحه سرایی... می گوییم یک آمار از رواندرمانگرها بگیرید ببینید چند درصد افسرده ها گریه کن حسین بوده اند و چند درصد مستمع شادهای شاز!؟