اسفنـــدگی

اسفندگی آموز اگر طالب عشقی...

اسفنـــدگی

اسفندگی آموز اگر طالب عشقی...

اسفنـــدگی

ابری که باشد،
گویی که نه یخ ها خیال آب شدن دارند،
نه هوا خیال گرم شدن،
انگار نه انگار
که آفتابی هم هست.

شب که برسد،
بی آفتابی می زند پس کله آدم،
تاریکی، ندیدن و اشباح غوغا می کنند،

تازه می‌دانی هوای ابری صد شرف دارد به شب،
و تازه می‌فهمی که هوای ابری هم آفتاب دارد.

سپیده که بزند.
نه یخ می ماند،
نه شب،
و نه اشباح.
انگار نه انگار...
که همین دیروز
آفتاب در پشت ابر بوده

نویسندگان

40 50 و 70

سه شنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۴۹ ب.ظ
متولدین دهه های ٤٠ و ٥٠ دو دسته اند، عده ای شهید شدند و عده ای هم ماندند.
آنها رفتند راه را نشان دهند اینها ماندند تا آنها را تراش دهند، مکعب کنند، تحریف کنند و بدهند تحویل ما هفتادی ها... فعلا خفاتر از شرک خفا، خفاتر از مورچه ی سیاه دل شب...
آتشش ده سال بعد دامانمان را خواهد گرفت.
  • ۹۴/۱۱/۲۰
  • محمد رنجبر دیلمقانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی