سروشِ یک دباغ
در روزهای اخیر به یادآوریِ عزیزی مجبور شدم گریزی بزنم به اعتقادات عبدالکریم سروش. داشتم فکر می کردم چه چیزی باعث شده که یکی از مأمومین ایشان بتواند خاطر شخص مذکور را مکدر کند. کلّی فکر کردم. متاسفانه به خاطر علم اندکی که دارم شاید نتوانم سروش و اعتقاداتش را آنطور که باید نقد کنم. اما آنچه برایم حائز اهمیت است، این است که سالیان سال است همین روند ادامه دارد. روند ایجاد شبهه در ترم اولی های دانشگاه ها با عبارات فروریزنده ای مانند «این ها را در دین و زندگی دبیرستان به خوردتان داده اند.» یا مثلا «من هم دو سه سال پیش همینطوری فکر میکردم» از زمانی که یادم می آید بوده و هست.
اما مسئله اینجاست... چرا در همان دین و زندگی دبیرستان آنچنان که باید مبانی را متناسب با شبهات روز تبیین نمی کنند تا شاهد این همه فاصله بین مدرسه و دانشگاه نباشیم. حداقل اگر می خواهند قدیمی هم بمانند چرا از قدیمی های به روز استفاده نمی کنند؟ نحوه تبیین بزرگانی همچون شهید مطهری چند درصد از سهم کتاب ها را از آن خود کرده است؟
شاید استدلال شود که ارائه برخی از پاسخ ها قبل از ایجاد شدن سوال در دانش آموزان شاید درست نباشد. خب چرا همان سوال را هم در ذهن دانش آموز آنگونه که شایسته است ایجاد نمی کنند؟ تا کِی باید شاهد این باشیم که دانش آموز شب را در رخت خوابش توی کانال های تلگرامی الحادی بچرخد و کلی سوال برایش ایجاد شود و روز که آمد مدرسه بهش بگویند «ایمان، تقوا، عمل صالح» دریغ از حتی یک جمله تعریف ایمان، تقوا یا عمل صالح...
حالا غُر که روی سیستم آموزشی زیاد است.
دوستی دورگه دارم که مادرش لبنانی است و پدرش فرانسویِ مسلمان. همیشه ی خدا انتقادش به ایرانیان این است که وقتی به ساینس (که با علم تفاوت دارد) می رسند مثل ویکی پدیا اطلاعات دقیق و دست اول را بلغور می کنند اما وقتی اندک اطلاعاتی در مورد مسائل دینی چه تاریخی چه تحلیلی ازشان میپرسی چنان پرخاش میکنند که مگر من آخوندم انگار ازشان تفاوت تعداد دلو های آب کشیده شده برای تطهیر چاهی که موش در آن افتاده با چاهی که در آن گاو فربه هلندی افتاده را پرسیده ای!
آشفتگی این پست را به این حساب بگذارید که نقص سیستم آشکار است و آنالیز آن را بلد نیستم... فقط میدانم خروجی مسموم است.
و همین!
- ۹۶/۱۱/۱۳