اسفنـــدگی

اسفندگی آموز اگر طالب عشقی...

اسفنـــدگی

اسفندگی آموز اگر طالب عشقی...

اسفنـــدگی

ابری که باشد،
گویی که نه یخ ها خیال آب شدن دارند،
نه هوا خیال گرم شدن،
انگار نه انگار
که آفتابی هم هست.

شب که برسد،
بی آفتابی می زند پس کله آدم،
تاریکی، ندیدن و اشباح غوغا می کنند،

تازه می‌دانی هوای ابری صد شرف دارد به شب،
و تازه می‌فهمی که هوای ابری هم آفتاب دارد.

سپیده که بزند.
نه یخ می ماند،
نه شب،
و نه اشباح.
انگار نه انگار...
که همین دیروز
آفتاب در پشت ابر بوده

نویسندگان

دور باید ریخت

دوشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۴:۵۴ ب.ظ

خود حسام الدین مطهری در یکی از دستینه (Handbook) های سه گانه‌اش که در مورد کتاب و کتابخوانی اند، می نویسد که کتاب بالذاته مقدس نیست. صِرف چند برگِ صحافی شده داخل یک جلدی هیچ قداستی نمی تواند به کتاب دهد.

در نمایشگاه کتاب اخیر اولین غرفه ای که خارج از الفبا سراغش رفتم غرفه نشر «اسم» بود و اولین کتابم آخرین کتاب حسام بود. پسران سالخورده که در آخرین باری که موقع حضورش در دانشگاه دیده بودمش گفته بود که درگیر ممیزی است و در زمانی نامعلوم فرایند تمام خواهد شد و منتشر.

مجموعه داستانی که هر کدام از داستانهایش را با یکی دو استثنا خواندم از نکبت و ناراحتی و محک زدن خودکشی صحبت میکرد. انگار همه داستان ها یک داستان باشند در لباس های مختلف.

حالم را به هم زد.

جهان من اینقدر سیاه نبود که بتوانم با کتاب جلد سیاه و تو سیاه پسران سالخورده اُخت شوم. و این را ننداختم گردن اختلاف سلیقه. انداختم گردن ظلم نویسنده به مخاطبش. اینکه نویسنده انتخاب کند بین کثاقت ها و امیدوارکننده های دنیا کدام ها را انتخاب کند و بچپاند توی حلق روحِ مخاطبش.

من به خاطر این ظلم، در حالی که وسط BRT ایستاده بودم و داشتم شاید آخرین یا یکی دو تا مانده به آخرین داستان کتاب را می خواندم تصمیم گرفتم به دور از قداست ذاتیِ کتاب و در فضایی آکنده از اعصاب خردی، کتاب و حسام را به اشد مجازات محکوم کنم...

صفحه اول، صفحه بسم الله ش را کندم و با اولین سطل آشغال شهری آشتی اش دادم.

  • ۹۸/۰۲/۲۳
  • محمد رنجبر دیلمقانی

حسام مطهری

مقدس نیست

پسران سالخورده

کتاب

نظرات  (۲)

گل کاشتی!
  • حسام‌الدین
  • سلام محمد عزیز
    امیدوارم یاد بگیرم مخاطبم را تلخ‌کام نکنم.
    ممنونم که خواندی و درباره‌اش نوشتی.

    پاسخ:
    سلام.
    امیدوار بودم هیچ وقت این مطلب را نخوانید. حسامی که با «پیر شدی» خواهرش روزها ناراحت شده بود، حقش نبود این مطلب را بخواند. 
    متاسفم اگر مخاطب عامم و با لایه اول داستان ها، قضاوتشان می کنم. 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی