اسفنـــدگی

اسفندگی آموز اگر طالب عشقی...

اسفنـــدگی

اسفندگی آموز اگر طالب عشقی...

اسفنـــدگی

ابری که باشد،
گویی که نه یخ ها خیال آب شدن دارند،
نه هوا خیال گرم شدن،
انگار نه انگار
که آفتابی هم هست.

شب که برسد،
بی آفتابی می زند پس کله آدم،
تاریکی، ندیدن و اشباح غوغا می کنند،

تازه می‌دانی هوای ابری صد شرف دارد به شب،
و تازه می‌فهمی که هوای ابری هم آفتاب دارد.

سپیده که بزند.
نه یخ می ماند،
نه شب،
و نه اشباح.
انگار نه انگار...
که همین دیروز
آفتاب در پشت ابر بوده

نویسندگان

۲ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

۲۸
دی

آری جان برادر، خوب گوش هایت را خوب باز کن (خوب!) اگر یک روز نبودم، مُردم یا به اسارت برده شدم، یا مفقود شدم یا... اگر قرار باشد از من فقط یک جمله یاد بگیری و در همه ساحت های زندگی به کار ببندی، این خواهد بود: 

اگر قرار باشد یک جا یک کاری خوب انجام شود باید از روی تقوا بوده باشد، وگرنه یا به خاطر منافع شخصی است یا ناپایدار و وضعی و جوگیرانه... و سر تا پا متناقض با سایر کارهای خوب...

هر وقت به درست کاری یک شخص یا یک مجموعه بخاطر دیسیپلین یا پرستیژ و... -که ناشی از اخلاق (با معنیِ جدا از دین) و... بوده و بخاطر دین نبوده -  اعتماد کردی، بدان که در اشتباهی.

  • محمد رنجبر دیلمقانی
۰۱
دی

به نظرم اولین بار که واژه دغدغه متولد شد طی یک واقعه کاملا با منطقی و حساب شده بوده! چون داشتن دو پنجمِ کل حرف «غ» در یک کلمه که دو حرف اولش با دو حرف دومش یکسان است کاملا حس غیـــــــــــن را همانطور غلیظ و متلاطم به انسان می دهد. 

این روزها ترکیب تب و تاب و بی قراری و بی تابیِ حاصل از تصمیم کبرایم با تلاطم و آشفتگی حاصل از دغدغه انتخاب «حوزه ای» مناسب از بیوتکنولوژی برای آینده و کار و فراگیری دانش و دانش و دانش شلم شوربایی برایم به ارمغان آورده است که بیا و ببین. و حوزه با رشته متفاوت است؛ که رشته «پکیجی آماده از مهارت ها و گزاره های فراگرفتنی است برای درک قسمتی از یک حوزه» و حوزه، مجموعه ای از گزاره های دانسته و ندانسته است که قرار است همانطور گسترش یابد و گسترش یابد تا سر انجام برسد به تعداد بسیاری از «این همانی» های جذاب و شگفت انگیز. که اگر بخواهم آسان و ساده بیان کنم، «رشته» رسم دایره ای منظم است وسط گزاره ها و تعریف آن با اسمی مرتبط و حوزه جوهری است مسری که هر لحظه به جوهرهای دیگر می پیوندد.

دغدغه ام ناشی از همین تفاوت است. میخواهم ده سال بعد به نقطه ای که باید برسم و نمی دانم مسیری که باید به آن نقطه برسد از رشته های هم اسمش می گذرد یا نه. رسیدن به دانش درخوری از «زیست شناسی سامانه ای» آیا مستلزم تحصیل رشته های هم اسم این حوزه در مقطع کارشناسی ارشد است و دکتری یا بهتر است کارشناسی ارشد حائلی باشد تخصصی تر از بیوتکنولوژی عمومی (آنچه الان در حال تحصیلم) و عمومی تر از زیست شناسی سامانه ای. مثلا کارشناسی ارشد بیوتکنولوژی مولکولی. 

دغدغه دیگری که این روزها دارم از جنس وسواس در جمع آوری آذوقه است. نقطه ای که 10 سال بعد میخواهم بایستم مستلزم آذوقه ای دانسته ها و دیده هاست. چه مهارت هایی باید برای آن نقطه جمع کنم. قطعا همین هایی که قرار است در قالب «رشته» برایم ارائه داده شوند کافی نیستند. پس چه چیزی کافی است؟ دانشی عمیق از ریاضیات؟ تفکر الگوریتمی؟ زیست شناسی؟

مسئله دیگر، 

مبنای تقسیم بندی در رشته های مختلف بیوتکنولوژی متفاوت است. مثلا بیوتکنولوژی کشاورزی بر اساس کاربرد نامگذاری شده در حالی که نانوبیوتکنولوژی بر اساس مقیاس عمل و اثر تقسیم بندی شده. به نظرتان انتخاب رشته ای که مبنای تقسیمش نگاه باشد برای چندکارگی مفید است یا رشته ای که بر اساس کاربرد تقسیم شده است. یک بیوتکنولوژیست مولکولی می تواند هم در کشاورزی کار کند هم در پزشکی. این چند کارگی مزیت است یا عیب؟

و شاید واپسین سوال، اولویت است. اولویت کشور در اولویت است یا من؟ پرداختن به اولویت کشور در حالی که اولویتم نباشد آیا می تواند در حد آزادسازی همه ظرفیتم پیش برود؟ یک انتخاب بی علاقه (کم علاقه) وطن دوستانه بهتر است یا یک انتخاب علاقمندانه ی کمتر وطن دوستانه؟ اصل سوال اصلا درست است؟ اصلا اولویت کشور از چه جنس است؟ از جنس اشتغال یا اقتصاد؟ هر چه پولدار تر باشیم شاد تریم یا هر چه شادتر باشیم ثروتمندتریم؟ 

  • محمد رنجبر دیلمقانی